کشور با مزه و خنده داری داریم ، معنای بسیاری از واژه ها این جا با هر کجای دنیا متفاوت است ، نه فقط متفاوت بلکه معنای کلمات و واژه ها در طول زمان و بسته به شرایط تغییر می کند و هر بار معنی جدیدی پیدا می کند .
یکی از آن کلمه ها " فساد " است اگر معنی این کلمه در جهت منافع " بعضی ها " نباشد عوض می شود و معنای دیگری پیدا می کند .
اجازه بفرمایید از خودم ابتدا و بعد از شما بپرسم : فساد چیست ؟ فاسد کیست و یا چیست ؟
برای آدم هایی مثل من وقتی از کلمه فاسد استفاده می کنیم معمولا اشاره مان به مواد غذایی است . مثل : این غذا فاسد شده ، " بو " می دهد ، رنگش تغییر کرده یا اگر لب به آن بزنی مسموم می شوی !
حالا وقتی واژه فساد برای یک کلاهبرداری استفاده می شود می تواند هزار معنی دیگر پیدا کند به این عنوان روزنامه کثیر اللنتشار کشورمان توجه بفرمایید : " پرونده فساد 3 سه هزار میلیاردی تومانی به مراحل پایانی خود نزدیک می شود " .
و در همین خبر آمده است که 4 چهار سال از تشکیل پرونده فساد برای مدیر عامل بانک صادرات و سی و سه نفر دیگر می گذرد . حدود هفتاد نفر درگیر این پرونده بانک صادرات و سی و سه نفر دیگر می گذرد . حدود هفتاد نفر درگیر این پرونده بوده اند و در طول این چهار سال سه جلسه دادگاه برگزار شده و در آن ها فقط کیفر خواست متهمان خوانده شده است ! ... فقط کیفر خواست !
اما جالب تر این است که برای چهار نفر از این متهمان حکم اعدام صادر شده و یک نفر هم اعدام شده است ! با مزه و خنده دار نیست ؟
آیا می توان چنین استدلال کرد که اخبار و اطلاعات به صورت نادرست به دست عموم مردم می رسد و یا ناقص منتشر می شوند پس چنین سو تفاهم هایی به وجود می آورند ؟
اجازه بفرمایید همین جا به قانونی تحت عنوان قانون شفافیت اطلاعات اشاره کنم این قانون از آبان ماه سال گذشته ( تقریبا یکسال قبل ) در حال اجراست و جالب تر این است که قانون شفافیت اطلاعات چهار سال پیش و در سال 1388 تصویب شده و حالا پس از تقریبا پنج سال با این شیوه به اجرل در آمده است .
این یکی خنده دارتر از ان قبلی نیست ؟
فسا اقتصادی فقط اقتصاد را تهدید نمی کند ، فساد در اقتصاد رخ نمی دهد به نحوی در تمام ارکان و اجزای زندگی ما حضور دارد ، به نحوی غریب با تمام رفتارهای ما پیوند خورده از بالا تا پایین را در بر گرفته و حتی نظام قضایی ما را تهدید کرده و می کند .
هرکس که روابط پیچیده تر و نفوذ بیشتری داشته باشد ، جای بیشتری هم در فساد فراگیر به خود اختصاص می دهد . فسادی که مثل تارهای عنکبوت بر دست و پای جامعه ما پیچیده و رهایش هم نمی کند . دلایل بسیاری برای این نوشته ام دارم . فردا و در نوشته دیگری ادامه اش خواهم داد . ام نمی دانم شما هم مثل من از خواندن هر یکی از سطرهای چنین خبرهایی بغض گلویتان را می گیرد و دلتان این جور به درد می آید ؟
نکند شنیدن این خبرها برایمان عادی شود که آن وقت وای به حال همه ما .
دیگر پیمان با دیگر درد
نظرات شما عزیزان: